چرا اخراجی ها را همه دیدند؟
داستان از اونجا شروع شد که اول خلقت از بهشت اخراج شدیم . آن موقعی که پیامبر از غار خارج شد و اقوام و نزدیکانش را دعوت کرد در بین اخراجی ها به مخالفتش برخواستیم.وقتی در بدر به نبرد فرخوانده شدیم اخراجی بودنمان بر خودمان ثابت شد....وقتی حق امامت غصب شد با خراجی ها هم صدا شدیم.وهنگاهی که به حق قیام کرد خوارج گشتیم....شب دهم محرم شصت هجری هنگامی که فرزندش حسین(ع) روی برگرداند و خیمه را تاریک کرد در سیاهی شب با سایر اخراجی ها در ظلمات شب گریختیم و ...قصه را کوتاه کنم هزار و چهارصد سال بعد وقتی باز حق و باطل در جبهه ها به مصاف هم رفتند درس و خانواده و هزاردلیل دیگر تراشیدیم تا مبادا از این اخراجی بودنمان پشیمان شویم و کمی وجدانمان آزرده شود.با تبلیغاتی که از این فیلم شد همه فهمیدیم که داستان داستان عده ای اخراجیست .کنجکاو شدیم بفهمیم آنها چه میشوند شاید ما هم چنان شویم.پس همه فیلم رو دیدیم ولی نشد.انگار کارگردانش هم فهمیده چون شنیدم ادامه اش رو هم داره میسازه.دیگه دوست خوب قدیمی نیستی!آیا هنوز برادریم
برگردیم به حال خودمون راستش برای من یکی دیگه این اخراجی بودن کسالت بار و سنگین شده آرزو دارم نه مثل قهرمانهای تو فیلم بلکه مثل آن سرداری که وقتی او هم از اخراجی بودنش احساس کسالت و تنگی کرد کفشهایش را به گردن آویخت و چشمها و دستهایش را بست و صورت بر زمین گذاشت و تا "ارفع راسک"نشنید سر بلند نکرد و تا سرش را بر زانوی مولایش احساس نکرد جان نداد .من هم چنین حسن عاقبتی داشته باشم.
دلم برای کربلا خیلی تنگ شده . . .